سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر بردبار نیستى خود را به بردبارى وادار چه کم است کسى که خود را همانند مردمى کند و از جمله آنان نشود . [نهج البلاغه]
 

 

 

اخلاق و عرفان Ethics & Irfan

فاطمه- سلام‏اللَّه‏علیها- داراى خصوصیاتى در بعد تکوین هست که عرفان کامل تکوینى را قبل از آفرینش او در طبیعت، در او ایجاد کرده است، او از نظر تکوینى معصوم است. تنزل نور او در صلب پاک و آنگاه در رحم پاک و نمو جسمش از غذاى حلال که به همراه تسبیح و تقدیس خدا تناول شده است، زمینه‏ى عصمت تشریعى را فراهم آورده است، لذا شرایط و زمینه‏ى تکوینى به گونه‏اى بوده است که در رحم به ستایش، حمد و ثناى خدا مشغول بوده است.
تربیت و پرورش زهرا- سلام‏اللَّه‏علیها- در دامان پاک خدیجه- علیهاالسلام- و در کنار پدرى که رسول خداست، زمینه را براى ظهور عرفان تشریعى هر چه بیشتر آماده مى‏ساخت. او لحظه‏اى از یاد خدا غافل نگشت و آنى از انجام تکالیف الهى و انسانى سرباز نزد، سراسر زندگى او نور است. عرفان او در این مطلب متجلى است که خداوند با غضب او غضب مى‏کند و با خشنودى او خشنود مى‏گردد (3)
ظهور عرفان او در آیه‏ى:
«اَنَّ الَّذینَ یُؤذوُنَ اللَّه وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُم اللَّه فِى الدُّنیا وَ الاخِرَةِ وَ اَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً» (4)
مى‏باشد، چرا که اذیت کردن او اذیت نمودن خداوند است(5)
تجلى عرفان بانوى بزرگ اسلام و دخت رسول‏اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله- در قلب و جوارحى است که به فرموده‏ى پدر بزرگوارش حضرت محمد- صلّى اللَّه علیه و آله و سلم- پر از ایمان و یقین است:
«انّ ابنتى فاطمة ملأ اللَّه قلبها و جوارحها ایماناً و یقیناً؛ (6) براستى خداى بزرگ قلب و جوارح دخترم فاطمه- سلام‏اللَّه‏علیها- را از ایمان و یقین پر کرده است».
عرفان زهرا- سلام‏اللَّه‏علیها- در یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان؛ یعنى، حسن و حسین- علیهماالسلام- جلوه کرد (7) عرفان او فوق عرفان زنان عالم است (حتى آسیه، خدیجه و مریم) و خداوند برگزید (8) و او را افضل زنان اهل ارض قرار داد (9)
«قالت فاطمة- علیهاالسلام- فقال لى: أما ترضین أن تأتى یوم القیامة سیدة نساء المؤمنین او سیدة نساء هذه الاُمَّة» (10)
«فاطمه- سلام‏اللَّه‏علیها- فرمود: پدرم رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- به من فرمودند: آیا راضى و خشنود نیستى که روز قیامت بیایى در حالى که سیده‏ى زنان مؤمنین یا سیده‏ى زنان این امت باشى».

دست تکوین و تشریع، انسان را به مقامى مى‏رساند که حقیقت هستى، مشهود او مى‏گردد. و نظاره‏گر نور و زیبایى مطلق مى‏شود و جز به محبت و عشق حق نمى‏اندیشد و جز به صلابت حق حرکت نمى‏کند و سخن نمى‏گوید، حوادث اجتماعى و سیاسى جامعه، خردلى از عشق او نمى‏کاهند و او را بر علیه هستى برنمى‏انگیزند؛ زیرا که با شهود خویش به حقیقت هستى راه یافته و در هستى جز خیر و زیبایى و محبت و لذت چیزى نمى‏یابد و شادیها و غمها را ناشى از ماهیاتى مى‏بیند که در آن جز فنا و نیستى نیست. او هیچ چیز را جز رؤیت محبوب بر خود نمى‏پسندد به این حقیقت رسیده است که به هر چیز تعلق حاصل کند مظهر او خواهد گشت، لذا دل به جز خدا نمى‏بندد و تعلقى جز به خدا حاصل نمى‏کند تا مظهر اسماء و صفات او باشد و مجلاى جمیل او گردد.
عارف بزرگ محمد على شاه‏آبادى در کتاب خود(1) به بیان مراتب حضور قلب پرداخته،آنگاه راجع به مرتبه‏ى هفتم مى‏فرماید:
مرتبه‏ى هفتم و آن عبارت است از مقام هدایت و ایصال به طریق و صراط ذات پروردگار که عبارت است از ایصال به طریق اسماء و صفات او؛ زیرا اسماء و صفات عین ذات پروردگار است و چون عابد، به این مقام نائل شود مورد تجلیات اسماء و صفات حق واقع گردد و اسمى بعد از اسمى بر او تجلى کند و صفتى بعد از صفتى بر او ظاهر گردد تا اینکه غافل از صفات خود متخلق به اخلاق پروردگار شود و از این مقام که مقام فناى صفاتى است، تعبیر به مقام «طمس» (پاک‏شدگى) مى‏کنند...
در مرتبه‏ى هشتم به مقام شهود حق به تمام کمال و جمال، و در مرتبه‏ى نهم به مرتبه‏ى عشق و محبت نسبت به ذات مقدس پروردگار که موجب فناى در ذات حق است مى‏رسد انسان به مقام اسماء و صفات رسیده دست نیاز جز به درگاه بى‏نیاز دراز نمى‏کند و جز در آستانه‏ى عظمت او زانو نمى‏زند، با زبان تشریع فقر وجودى خویش را اظهار کرده و عاجزانه نیازمندیهاى درونى خویش را بر معبودش عرضه مى‏دارد:
«الهى کَسرى لا یَجْبُرُهُ اِلا لُطفُکَ وَ حَنانُکَ وَ فَقْرى لا یُغنیهِ اِلّا عَطفُکَ وَ اِحسانُکَ وَ رَوْعَتى لا یُسَکِّنُها اِلا اَمانُکَ و ذلَّتى لا یُعزُّها اِلّا سُلطانُکَ وَ اُمنیتی لا یُبَلِّغُنیها اِلّا فَضْلُکَ وَ خَلتَّى لا یَسُدُّها اِلّا طَولُکَ وَ حاجَتى لا یَقضیها غَیْرُکَ... وَ غُلتَّى لا یُبَرِّدُها اِلّا وَصْلُکَ وَ لَوْعَتى لا یُطفیها اِلّا لِقاوُکَ وَ شَوقى اِلَیکَ لا یَبُلُهُ اِلّا النَّظَرُ اِلى وَجْهِکَ وَ قَرارى لا یَقِرُّدونَ دُنُوّى مِنکَ وَ لَهْفَتى لا یَرُدُّها اِلّا رَوْحُکَ...» (2)
«خدایا شکستگى و نقص مرا جز لطف و رحم و دلسوزیت اصلاح و درست نمى‏کند، و نیازمندیم را جز به توجه، مهربانى و احسانت مبدل به بى‏نیازى نمى‏کند، و بیم و هراسم از جز امان تو تسکین ندهد، و جز سلطنت تو ذلت و خوارى مرا مبدل به عزت نمى‏گرداند و جز فزونى بخششت مرا به آرزویم نرساند و نقص مرا جز عطاى ممتدت از بین نمى‏برد و غیرت و حاجتم را برنیاورد... و حرارت اشتیاقم را جز وصال تو فرونمى‏نشاند، و سوز و گداز قلبم را جز لقاى تو خاموش نکند، و جز نظر به وجه و جمالت شوق مرا به تو بهبودى نبخشد، و آرامشم بدون نزدیکى کاملم به تو برقرار نشود، و جز نسیم روح و جانت، افسوس و اندوهم را دفع نکند...».
اینک پس از بیان کوتاهى در مورد انسان عارف، به مقام عرفانى فاطمه- سلام‏اللَّه علیها- در حدود فهم خود مى‏پردازیم:
شرایط تکوینى در انسان وجود دارد که بسیار مؤثر در کارهاى ارادى و اختیارى او هستند؛ اگر این شرایط مثبت باشند، در رفتار و افکار نیز تأثیر مثبت خواهند گذاشت بخصوص اگر توأم با تعلیم و تربیت صحیح و مثبت نیز باشند، اثرگذارى جهان مثبت تکوینى بستگى به مرتبه مثبت بودن آن دارد.
فاطمه- سلام‏اللَّه‏علیها- داراى خصوصیاتى در بعد تکوین هست که عرفان کامل تکوینى را قبل از آفرینش او در طبیعت، در او ایجاد کرده است، او از نظر تکوینى معصوم است. تنزل نور او در صلب پاک و آنگاه در رحم پاک و نمو جسمش از غذاى حلال که به همراه تسبیح و تقدیس خدا تناول شده است، زمینه‏ى عصمت تشریعى را فراهم آورده است، لذا شرایط و زمینه‏ى تکوینى به گونه‏اى بوده است که در رحم به ستایش، حمد و ثناى خدا مشغول بوده است.
تربیت و پرورش زهرا- سلام‏اللَّه‏علیها- در دامان پاک خدیجه- علیهاالسلام- و در کنار پدرى که رسول خداست، زمینه را براى ظهور عرفان تشریعى هر چه بیشتر آماده مى‏ساخت. او لحظه‏اى از یاد خدا غافل نگشت و آنى از انجام تکالیف الهى و انسانى سرباز نزد، سراسر زندگى او نور است. عرفان او در این مطلب متجلى است که خداوند با غضب او غضب مى‏کند و با خشنودى او خشنود مى‏گردد (3)
ظهور عرفان او در آیه‏ى:
«اَنَّ الَّذینَ یُؤذوُنَ اللَّه وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُم اللَّه فِى الدُّنیا وَ الاخِرَةِ وَ اَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً» (4)
مى‏باشد، چرا که اذیت کردن او اذیت نمودن خداوند است(5)
تجلى عرفان بانوى بزرگ اسلام و دخت رسول‏اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله- در قلب و جوارحى است که به فرموده‏ى پدر بزرگوارش حضرت محمد- صلّى اللَّه علیه و آله و سلم- پر از ایمان و یقین است:
«انّ ابنتى فاطمة ملأ اللَّه قلبها و جوارحها ایماناً و یقیناً؛ (6) براستى خداى بزرگ قلب و جوارح دخترم فاطمه- سلام‏اللَّه‏علیها- را از ایمان و یقین پر کرده است».
عرفان زهرا- سلام‏اللَّه‏علیها- در یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان؛ یعنى، حسن و حسین- علیهماالسلام- جلوه کرد (7) عرفان او فوق عرفان زنان عالم است (حتى آسیه، خدیجه و مریم) و خداوند برگزید (8) و او را افضل زنان اهل ارض قرار داد (9)
«قالت فاطمة- علیهاالسلام- فقال لى: أما ترضین أن تأتى یوم القیامة سیدة نساء المؤمنین او سیدة نساء هذه الاُمَّة» (10)
«فاطمه- سلام‏اللَّه‏علیها- فرمود: پدرم رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- به من فرمودند: آیا راضى و خشنود نیستى که روز قیامت بیایى در حالى که سیده‏ى زنان مؤمنین یا سیده‏ى زنان این امت باشى».
و نیز نبىّ گرامى اسلام- صلّى اللَّه علیه و آله و سلم- فرمود: «و فاطمة سیدة نساء العالمین من الاولین و الاخرین؛ (11) و فاطمه- سلام‏اللَّه‏علیها- سیده‏ى زنان جهان از اولین و آخرین است». مجلاى شهود زهرا- سلام‏اللَّه‏علیها- خطبه‏ى فصیح و بلیغ اوست در دفاع از ولایت و از حقش، خطبه را با حمد و ثناى الهى شروع مى‏کند:
«الحمداللَّه على ما انعم و له الشکر على ما الهم والثناء بما قدم...؛ حمد و ستایش خدا را بر آنچه ارزانى داشت و بخشید، و شکر او را بر آنچه الهام فرمود و سپاس خدا را به آنچه پیش فرستاد و اهدا فرمود...».
«... کوّنها بقدرته و ذرَأها بمشیته من غیر حاجة منه الى تکوینها و لا فائدة له فى تصویرها الّا تثبیتاً لحکمته و تنبیها على طاعته و اظهاراً لقدرته، تعبّداً لبریته و اعزازاً لدعوته...»
«... پدیده‏ها را به قدرتش به وجود آورد و به مشیت و خواست خویش بیافرید بدون این که نیازى به آفرینش آنها داشته باشد، براى او سودى در این خلقت نبود جز این که حکمت خویش را به ثبوت برساند و خلق را بر طاعتش آگاه گرداند و قدرتش را اظهار نماید و آفریدگان را به عبادت وادار کند و دعوتش را بزرگ و شکست‏ناپذیر گرداند...».
زهرا راضى و خشنود به مقدرات الهى و رضاى الهى است و آنجا که وظیفه، صبر باشد، بر مصائب صبر مى‏کند، لذا در پایان خطبه فرمود:
«و یصیر منکم على مثل خزّ المدى و خز السنان فى الحشا...؛ (12)این آهى است که در سینه‏ى پردرد من که دیگر طاقت تحمل آن را نداشتم و خواستم این اندوه را از دل پر درد بیرون افکنم و حجت را بر شما تمام کنم».
ظهور عرفان فاطمه- سلام‏اللَّه‏علیها- در محراب عبادت بود آنگاه که براى ستایش حق مى‏ایستاد، هفتاد هزار فرشته‏ى مقرب بر او سلام مى‏کردند و او را به جمله‏اى مى‏خواندند که ملائک مریم را با آن ندا مى‏کردند:
«فیقولون یا فاطمة- سلام‏اللَّه‏علیها- انّ اللَّه اصطفاک و طهرک واصطفاک على نساءالعالمین (13) پس مى‏گفتند: اى فاطمه! براستى خدا تو را برگزید و پاک و طاهر گرداند و تو را بر زنان جهانیان اختیار فرمود».
امام حسین- علیه‏السلام- از برادرش امام حسن- علیه‏السلام- نقل مى‏فرماید که:
«رأیت امّى فاطمة- سلام‏اللَّه‏علیها- قامت فى محرابها لیلة جمعتها فلم تزل راکعة ساجدة حتى اتضّح عمود الصّبح و سمعتها تدعو للمؤمنین والمؤمنات و تسمیهم و تکثر الدعاء لهم و لا تدعو لنفسها بشى‏ء، فقلت لها: یا امّاه لم لا تدعین لنفسک کما تدعین لغیرک؟ فقالت: یا بنىّ! الجار ثمّ الدار» (14)
«مادرم فاطمه- سلام‏اللَّه‏علیها- را در شبى دیدم که در محرابش ایستاده بود متوجه ایشان بودم، پس آنقدر به رکوع و سجده رفت تا این که عمود صبح نمایان شد. و شنیدم که براى زنان و مردان مؤمن دعا مى‏کرد و اینها را نام مى‏برد و برایشان زیاد دعا نمودند اما براى خودشان هیچ دعا نکردند. به مادرم گفتم: اى مادر چرا براى خودتان دعا نکردید آن چنانکه براى غیر خودتان دعا نمودید؟ پس فرمود: اى فرزندم! اول همسایه سپس خانه».
حسن بصرى در توصیف فاطمه زهرا- سلام‏اللَّه‏علیها- مى‏گوید:
«ما کان فى هذه الامة اعبد من فاطمة کانت تقوم حتى تورم قدماها (15) او عابدترین مردم بود و آنقدر در عبادت خداى متعال ایستاد تا اینکه پاهاى مبارکش ورم نمود».
ظهور عرفان زهراء- سلام‏اللَّه‏علیها- در تمجید خدا از اوست، خداوند او را بر عبادش گرامى داشته است، رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله و سلم- فرمودند:
«... متى قامت فى محرابها بین یدى ربّها جلّ جلاله زهر نورها لملائکة السماء کما یزهر نور الکواکب لأهل الارض و یقول اللَّه عزّ و جل لملائکته: یا ملائکتى انظروا الى امتى فاطمة سیّدة امائى قائمة بین یدى ترتعد فرائضها من خیفتى و قد أقبلت بقلبها على عبادتى، اشهدکم أنّى قد أمنت شیعتها من النّار» (16)
«... هر زمان که در محراب در محضر پروردگارش- جل جلاله- مى‏ایستاد نورش بر فرشتگان آسمان مى‏درخشید آن چنانکه نور ستارگان بر اهل زمین پرتو مى‏افکند. خداى عزّوجلّ به فرشتگان مى‏فرماید: اى فرشتگان من! نظر به کنیز من فاطمه سیده‏ى کنیزانم بنمایید که چگونه در محضرم ایستاده و از ترس من به خود مى‏لرزد و با قلب و تمام وجودش بر عبادات من اقدام کرده است. به شهادت مى‏گیرم شما را که براستى شیعیانش را از آتش در امان قرار دادم».
صبر فاطمه- سلام‏اللَّه‏علیها- بر گرفتاریها و ستمها، در تمام دوران حیاتش، بیانگر این است که او یک آن و به اندازه‏ى خردلى از یاد خداى متعال غافل نبوده و با تن دادن به قضا و قدر الهى، زمینه‏ى عرفان و شهود در مرتبه‏ى عالیتر را مى‏جسته است. گرفتاریها، رنجها، و گرسنگیها و... نه تنها (هر چند ناچیز) تأثیر منفى در روح متعالى او ننهاد بلکه عالیترین اثر مثبت در جهت عشق و توکل به اللَّه را در او گذاشت.
آرى، فاطمه- سلام‏اللَّه‏علیها- با علم شهودى خویش یافته بود که حقیقت انسان، حقیقتى شهودى است و کمال آن در گرو پیوند او با شهود مطلق است، و لذا رنج و دردى که این پیوند را قویتر کند، نه تنها درد و رنج نیست بلکه خود نعمت است و این مصداق قول امام موسى بن جعفر- علیه‏السلام- است که فرمود:
«لن تکونوا مؤمنین حتى تعدّوا البلاء نعمة (17)هرگز در صف مؤمنین قرار نمى‏گیرید مگر این که بلا و گرفتارى را نعمت خدا بشمار آورید».
رنج و مصیبتى که زهراى اطهر در دوران کوتاه عمرش تحمل نمود بسیار اعجاب‏آور است چرا که رنجى به پایان نمى‏رسید مگر اینکه رنج تازه‏اى جاى آن را مى‏گرفت، فاطمه- سلام‏اللَّه‏علیها- روزگار پر مشقت رسالت پدرش را در مکه درک کرده، در همان حال که شاهد اذیت و آزار مشرکین نسبت به پدرش بود، در فراق مادرش حضرت خدیجه- سلام‏اللَّه‏علیها- را نیز رنج مى‏برد. رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله و سلم- در اکثر اوقات وقتى به جهت اذیت و آزار مشرکین و دورى خدیجه- علیهاالسلام- با چهره‏اى غمناک و محزون وارد خانه مى‏شد، با چشمهاى اشکبار دختر عزیزش که در فراق مادر مى‏گریست، روبرو مى‏گشت.
روزى پیامبر گرامى اسلام- صلّى اللَّه علیه و آله و سلم- در مسجدالحرام مشغول نماز بود که عده‏اى از مشرکین او را مسخره مى‏کردند و در صدد آزارش برآمدند؛ یکى از آنان بچه‏دان شتر را- که تازه ذبح شده بود- برداشت و با همان آلودگیهایش بر پشت مبارک آن حضرت که در حال سجده بود، افکند حضرت فاطمه- سلام‏اللَّه‏علیها- نیر در مسجد حضور داشت وقتى این منظره را دید بسیار ناراحت شد و با چشم گریان خودش را به پدر رسانید و بچه‏دان را برداشت و به دور افکند، پیامبر- صلّى اللَّه علیه و آله و سلم- بعد از نماز بر آن جمعیت (بى‏ادب) نفرین کرد (18) مصیبتهاى وارده بر فاطمه- سلام‏اللَّه‏علیها- در سالهایى که رسول خدا با مشرکین و ملحدین مى‏جنگید و بعد از رحلت آن حضرت، بر کسى مخفى نیست. او براى گرفتن حق خویش و حق همسرش و براى دفاع از ولایت، تمام سختیها را تحمل کرد؛ پهلوى او را شکستند، به صورتش سیلى زدند، بین راه خانه و مسجد آزارش دادند، بازوى او را کبود کردند.
عبدالفتاح عبدالمقصود در کتاب امام على- علیه‏السلام- مى‏نویسد:
«... على- علیه‏السلام- سکوت و کناره‏جویى را جایز نمى‏داند و از جاى برمى‏خیزد تا شاید دادرسى و کمکى براى خود بجوید، چون از قریش بد کینه مأیوس است به سوى انصار مى‏رود. او درتاریکى شب به خانه‏هاى انصار روى مى‏آورد. تنها کسى که او را تنها نمى‏گذاشت همسر بیمارش بود. زهراى ماتم‏زده جز براى یک مقصد و هدف که عالیتر از تأثرات نفس و برتر از اندوهش بود نمى‏توانست و نمى‏خواست از خانه و بسترش که کنار قبر رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله و سلم- بود، بیرون آید؛ آن هدف همان میراث پدر و پس از آن حق على در آن میراث بود.
فاطمه- سلام‏اللَّه‏علیها- در این مرحله‏ى زندگى، بر خود لازم مى‏دانست که بپاخیزد، دعوت کند و تا مى‏تواند بکوشد، او دوش بدوش شوهر مظلومش ایستاد و با زبان که تنها وسیله‏ى دفاعش بود به او یارى مى‏کرد... ولى همان کسانى که در آن روز به پدرش تا پاى مرگ دست بیعت دادند و یاریش کردند این دختر را یارى نکردند، دیگر آن خوى عربى، آن روحى پایدارى، آن خلق وفادارى از جان آنان رخت بربسته بود و خود شرمنده و سرافکنده بدین دگرگونى و سستى اقرار مى‏کردند و مى‏گفتند: اى دختر رسول خدا... ما با این مرد (ابوبکر) بیعتى کردیم و گذشت!
فاطمه- سلام‏اللَّه‏علیها- با تعجب جواب مى‏دهد:
آیا دست روى دست مى‏گذارید تا میراث رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- از خانه‏اش برده شود و در خانه‏ى دیگرى جاى گیرد (19)
«ابوبکر و عمر پس از آن که زهرا- سلام‏اللَّه‏علیها- را آزردند و به خانه‏ى او که خانه‏ى وحى بود یورش آوردند، به نزد او مى‏روند تا از او پوزش بخواهند، زهرا- سلام‏اللَّه‏علیها- آن دو را با هم مخاطب ساخت و گفت: آیا اگر حدیثى از رسول خدا به شما بگویم باور مى‏دارید و به آن عمل مى‏کنید؟ هر دو گفتند: آرى.
(فرمود:) شما را به خدا سوگند مى‏دهم، آیا از رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله و سلم- نشنیدید که مى‏فرمود: خشنودى فاطمه خشنودى من است و خشم فاطمه خشم من است، هرکس فاطمه دخترم را دوست بدارد، مرإ؛؟؟ّّ دوست داشته و هرکس فاطمه را خشنود کند مرا خشنود کرده است، و هرکس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.
(گفتند:) ما این سخنان را از رسول خدا شنیدیم.
آنگاه روى و دو دست به سوى آسمان دراز کرد و با سوز دل همى گفت: من خدا و فرشتگان او را گواه مى‏گیرم که شما تن، مرا به خشم آوردید و خشنودم نکردید... اگر رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله و سلم- را ملاقات کردم شکایت شما را به او خواهم کرد» (20) آرى، عرفان فاطمه- سلام‏اللَّه‏علیها- در افکارش، بیاناتش، رفتارش، تحمل و صبرش، عبادتش و... ظهور یافته است. او در تمام حالات، خدا را بر نعمتهایش حمد و ستایش گفت و خدا را بر دردها، مصیبتها و بلاها شکرگزار بود، وقتى رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- فرمود: دخترم! تلخیهاى دنیا را به جهت شیرینى آخرت بنوش. پاسخ داد: «یا رسول‏اللَّه الحمدللَّه على نعمائه والشکر للَّه على الائه» و خدا این آیه را درباره‏اش نازل فرمود:
«وَ لَسَوْفُ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضى (21)و بزودى پروردگارت آنقدر به تو مى‏بخشد که راضى و خشنود مى‏گردى».

  1ـ رشحات البحار، بیان مراتب حضور قلب در عبادات، ص 173 و 174.
2ـ مفاتیح‏الجنان، مناجات المفتقرین.
3ـ بحارالانوار، ج 43، ص 19، 20 و 22.
4ـ «براستى آنانى که خدا و رسولش را اذیت مى‏کنند خداوند اینها را در دنیا و آخرت لعنت کرده است و عذابى که محیط بر اینهاست، مهیا فرموده است» (سوره‏ى احزاب، آیه‏ى 57.
5ـ بحارالانوار، ج 43، ص 25، روایت 23.
6ـ بحارالانوار، ج 43، ص 29، روایت 34.
7ـ بحارالانوار، ج 43، ص 32، روایت 39.
8ـ بحارالانوار، ج 43، ص 26، روایت 24.
9ـ بحارالانوار، ج 43، ص 23، روایت 19.
10ـ بحارالانوار، ج 43، ص 23،روایت 19.
11ـ بحارالانوار، ج 43، ص 26، روایت 25، ص 37.
12ـ خطبه‏ى آتشین فاطمه (س) والاحتجاج، ج 1، ص 98 (احتجاج فاطمة الزهراء (س) على القوم...).
13ـ سوره‏ى آل‏عمران، آیه‏ى 42. بحارالانوار، ج 43، ص 24.
14ـ بحارالانوار، ج 43، ص 81، روایت 3.
15ـ بحارالانوار، ج 43، ص 84.
16ـ بحارالانوار، ج 43، ص 172.
17ـ میزان الحکمة، ج 1، ص 486.
18ـ فاطمه‏ى زهرا، بانوى نمونه‏ى اسلام، به نقل از مناقب ابن شهرآشوب، ج 1، ص 60.
19ـ امام على (ع)/ عبدالفتاح عبدالمقصود، ج 1، ص 312 و 313.
20ـ امام على (ع)/ عبدالفتاح عبدالمقصود، ج 1،ص 333 332.
21ـ سوره‏ى ضحى، آیه‏ى 5، المیزان، ج 2.
http://www.yazahra.net






::: پنج شنبه 86/3/10 ::: ساعت 1:24 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
نظرات شما: نظر